لطفاً نظرتون رو راجعه به این عکس حتما بنویسید
میتونید تصور کنید که این شهید زمان شهادت چه حسی داشته ؟!
نمیشه...
نمیتونیم تصور کنیم...حتی یک لحظه
فقط یه کم به خودمون بیایم...
و ببینیم کجا داریم زندگی میکنیم...
...همین
پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ...
اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است.
فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند.
اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند.
اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای،
کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ...
از من هیچ انتظاری نداشته باش وقتی ...
حست را دارم
خودت را نه!
خدایا!
این بند دل آدم کجاست؟
که گاهی با . . .
یک اسم . . .
یا حضور یک نفر
و یا با یک لبخند “پاره” می شود
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم دستی که صداقت می کاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم هر پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیم می فهمید
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چیره به شفافی صبح
به خودم می گفتم
تا دم پنجره ها راهی نیست
من نمی دانستم
که چه جرمی دارد
دستهایی که تهیست
و چرا بوی تعفن دارد
گل پیری که به گلخانه نرست
روزگاریست غریب
تازگی می گویند
که چه عیبی دارد
که سگی چاق رود لای برنج
من چه خوش بین بودم
همه اش رویا بود
و خدا می داند
سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود
منبع وبلاگ : http://entezar7020.blogfa.com
ایران
میپد دل و سکوتش پیداست آسمانش همه جـا پابرجاست
رقص ابرش شده همچون طوفان آسمان هم شده محــو ایران
چون شقایق سرخ دارد زیبا از سـفیدی شده نورش بیضاء
سبز دارد هـمجو شاخ طوبــی گشته دل محو تماشا و صفـا
چشمه عشق که گویند اینجاست رقص سبزه هـا دشتش معناست
با سکوتش کرده دل طوفانی شده امواج خلیجش همه جا حیرانی
از خلیج و خزر و خاک عزیز ایران از سکوت شب ناب کــرمان
از بلوچ و لر و کرد و عرب و گیلانی از عجم و عرب و سنی و هم نصرانی
باز ایــران من و ما و تو و پیر و جوان باز مهد شهداء و اولیــن خاک جهــان
تقدیم به مردم خوب و عزیز ایران اسلامی
شعر : حقیر حمزه پاپـی
گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد
افسوس که نه بر اعتمادها اعتقاد است
و نه براعتقاد ها اعتماد
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود
گاهی نـمـی شــود کــه نـمـی شــود
گاهی هـزار دوره دعـا بی اجـابت است
گاهی نگفته قـرعه به نام تـو مـی شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تـو نیست
گاهی تمـام شهـر گـدای تـو مـی شود
.: Weblog Themes By Pichak :.