تــــیرماه1394 - دل نوشت شخصی حمزه پاپی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آنکه می رود و آنکه می ماند

 



 

آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد

، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد

و تمام اینها روحش را به آتش می کشد

و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت

آرام آرام خاکستر می شود …




تاریخ : دوشنبه 94/4/22 | 7:29 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

در باور من این است

در باور من این است که ما آدمها وقتی میسوزیم احساس را پیدا می کنیم،

وقتی آتش می گیریم آواز می خوانیم و

 آنگاه که خاکستر می شویم شعر میگوییم...

خانم : صفورا یال وردی

 




تاریخ : دوشنبه 94/4/22 | 7:27 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

هر روز رو در روی خود هستم

میدان مین بغض ها هستم

میدان مین بغض ها هستم

 

این روزهای دور از آغوشت
 
هرگوشه ی این خانه یادت را.......
 
حالا که میخواهم فراموشت...
 
 
 
این روزها همسنگران من
 
این کاغذ و خودکارها هستند
 
دیگر بریدم از بنی آدم 
 
هم صحبتم دیوارها هستند
 
 
 
این روزها دفتر به چشم من 
 
جایی شبیه صحنه ی جنگ است
 
هر روز رو در روی خود هستم
 
خودکار در دستان من سنگ است
 
 
 
این روزها حال و هوای من 
 
مثل درختی بعد طوفان است
 
آنقدر خردم کرده ای دیگر
 
دل کندن از جان پیشم آسان است
 
 
 
هر روز بخشیدم تو را و تو
 
هر روز یاغی تر شدی با من
 
من چشم پوشی کردم اما تو
 
آلوده تر کردی فقط دامن
 
 
 
من عاشقت بودم نمی دیدی
 
چشمان تو لبریز دنیا بود
 
از دل رود آن کس که از دیده....
 
ای کاش در چشمت کمی جا بود
 
 
 
این روزها سخت است و سرسخت است 
 
این خاطرات دست و پا گیرم
 
انگار میخواهد مرا تنها
 
انگار میخواهد مرا پیرم
 
 
 
نه آنچنان خوبم نه چندان بد
 
آنچه نباید بر سرم آمد
 
فهمیده بودم دوستت دارم
 
باور نمی کردم که تا این حد..
 
 
 
آرام می بندم نگاهم را
 
رو به تو و دنیای بی رحمی
 
دنیا سپر انداختم پیشت
 
دیگر نمیخواهم ز تو سهمی....
 
شاعر : خانم "صفورا یال وردی"

منبع وبلاگ : http://delneveshtehayesaba.blogfa.com/



تاریخ : دوشنبه 94/4/22 | 7:24 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

پاییزی ام

پاییزی ام بیا و دلم را بهار کن

 

یکبار هم به بودن من افتخار کن

من را به لحظه های قشنگ خودت ببر

بر بالهای خاطره هایت سوار کن

دست مرا بگیر و ببر سمت صورتت

دست مرا به لطف لبانت انار کن

گرگم که از نبودن تو بره می درم

این گرگ دربدر شده ات را مهار کن

آغوش وا کن و دل من را بغل بگیر

اشک چکیده روی لبم را بخار کن

یا پیش من بمان و مرا سربلند کن

یا در مقابل همه ام سر به دار کن

 اصلاً قرار ما نرسیدن نبود و نیست

خود را قرارگاه دل بی قرار کن

یکبار هم بخاطر من انقلاب کن

یکبار هم به بودن من افتخار کن




تاریخ : دوشنبه 94/4/22 | 7:22 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

تا آخر ...




تاریخ : دوشنبه 94/4/22 | 7:19 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

احترام بگــذار !

به کسانی که به شما حسودی می کنند
احترام بگذارید...
زیرا اینها کسانی هستند
که از صمیم قلب معتقدند
شما بهتر از آنانید!



تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 6:15 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

هـــرگز

هرگز شادی آدمها را از میزان خنده هایشان نسنجید

 

هرگز تنهایی آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نکنید

 


هرگز تحمل آدمها را از میزان ایستادگی شان تخمین نزنید




تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 6:14 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

در این فاصله چه کرده ایم ؟

تولد هر انسان همانند روشن شدن کبریتی میباشد?

 

 

و مرگش خاموشی آن،

 

 

بنگر در این فاصله چه کرده ای؟

 

 

گرما بخشیده ای و یا سوزانده ای…؟




تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 6:12 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

تــوان وادعــا




تاریخ : سه شنبه 94/4/2 | 6:10 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر
       



  • paper | فروش رپورتاژ | برف نوشته دیزاین
  • خرید لینک | اسکریپت های آسان