مــن تنهایم یا خدا - دل نوشت شخصی حمزه پاپی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مــن تنهایم یا خدا

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او : نازنینم اَدم....

با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی …
اَدم اَرام و نجیب، اَمد پیش
زیر چشمی به خدا می نگریست
محو لبخند غم آلود خدا، دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید)
یاد من باش، که بس تنهایم...
بغض آدم ترکید، گونه هایش لرزید…
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه ...
به اندازه عرش ...نه .... نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من، دوستدارت هستم
اَدم کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !...
راهی ظلمت پر شور زمین...
زیر لبهای خدا باز شنید...
نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش ... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
منبع :



تاریخ : شنبه 92/4/15 | 5:49 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر


  • paper | فروش رپورتاژ | برف نوشته دیزاین
  • خرید لینک | اسکریپت های آسان