که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند . . .
خانه شان بزرگ تر نیست
ثروتشان بیشتر نیست
آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند . . .
گاهی از دست دادن آنها است . . .
“گذشت” بالاترین درجه عقل توست و “انتقام” اولین نشانه ضعفت . . .
همانند کسی است که برای گذر از رودخانه منتظر است تا آب آن خشک شود . . .
(ویکتور هوگو)
ماموریتتان ارزشمدنتر از یک سفیر کبیر جنگ است . . .
پس اجابت آن را هم بر عهده گرفته است
(امام علی علیه السلام)
گاهی همین دست ها تا آخر عمر برایتان گرم می مانند . . .
گاهی اوقات “بعد” ، میشود “هرگز” . . .
بخشی از عمرشان را در تلاش برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند . . .
(گالیله)
و در طالعت نیز خبری از معجزه نیست
بدان که خداوند همه چیز را به خودت سپرده تا بهترین ها را بسازی . . .
روزی به ایشان گفتند : کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید
فرمودند : لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی “خدا می بیند”
آنها در نهایت یا به بردگی تیزدندانان گرفتار آیند و یا چهره زشت تنهایى را آشکارا ببینند . . .
(اردبزرگ)
اگر نمیتوانی خورشید باشی ، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی ، بهترینش باش
اگر درخت زندگی ما پر ثمر باشد
حتی در صورت طعنه و یا حمله ی دیگران
میوه ی فراوانی از آن می ریزد . . .
فرق من با بقیه رو کسی می فهمه که •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• دست و بالم از حرف خالیست
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• آرزو کردم میان بى کسى هاى دلم
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• ماهی هم پرواز کرد
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• برای مردن لازم نیست عزرائیل بیاید
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• غمگینم…
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سبز یا سرخ
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• از آن روز که رفته ای
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• دوست داشتنت هوس نیست
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• کجایی ؟
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سایه ام عاشق سایه ات شده
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• دیگر به خوابم هم نمیاید
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• تو با هر سیب کرم خورده ای
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• بودن و یا نبودنت مهم نیست
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• دستتو بذار رو قلبت
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• گفتمش نقاش را نقشى بکش از معرفت
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• خدایا همه از تو می خواهند بدهى اما من از تو میخواهم بگیرى
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• شده در خلوت تنهایى خود یاد یک خاطره شادت بکند؟
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• صحبت از دیروز و امروز نیست
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• غصه هایت را با قاف بنویس
فرق داره برام با بقیه
هر چه هست تویى و تو حرف ندارى
لااقل یادم به قلبت تا ابد مهمان شود
حتی شوری دریا هم برای نمک گیر کردنش کافی نبود
همین که تو نیای کافی ست
همانند جوانی که لحظه ی اعدام
به گریه مادرش می خندد
خاطرش آمد که بچه گی اش گفته بود
خنده ات آرامم می کنه پسرم
گاز زده ام همه ی سیب های جهان را
هیچ کدام طعم لبخند های تو را ندارند
کارت شارژ ها را سیگار می خرم
و با خیابان ها حرف می زنم!
همین طوری پیش برود گوشی را هم باید بفروشم کفش بخرم
که باشد و نباشد
نفس است
تا باشم و باشی
هی پشت این گوشی جای شماره گریه ام را می گیرم
مجنون تنها نرو رفتنتون سخته واسه همه بمون
می خواستم ببینم آیا می توانیم همسایه شویم
درکش می کنم همخوابی با دیگران تمام وقتش را گرفته
وسوسه می شوی برو
تو از بهشت قلب من رانده شدی
در بهشت ماندن لایق هر کس نیس
آنقدر دوستت دارم که به حضورت نیازى نیست
همانند خدا که هست اما نیست
گذاشتى؟
بذار دیگه
صداشو می شنوى؟
آرزومه سال ها بتپه حتى اگه برا من نباشه
با قلم نقش تورا باوسعت دریا کشید
خستگى ، دلتنگى و غصه ها را از لحظه لحظه ى روزگار همه ى آنهایى که دوستشان دارم
لرزه بر قلب و دلت اندازد؟
تویى آن خاطره ى خلوت تنهایى من
من در فردایى که خیلى هم دور نیست
طناب دار دور گردن همه ى غصه هایت می بینم
آنگاه می توانى به راحتى از آنها بگذرى
قصه زندگیت بى غصه باد
لحظه هایم مـــال تــو ..
بـه قیمت صـفر " تومن"
همین که
"تـــو" کنـــار "مـن" باشی
ثروتمـندترین انسانـم ..
آدمای راستگو خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشن …
خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن …
خیلی راحت بهت میگن که دوستت دارن …
خیلی دیر دل می کنن …
خیلی دیر تنهات میزارن …
اما وقتی زخمی بشن ، ساکت میشن ، چیزی نمیگن ،
خیلی راحت میرن و دیگه هیچوقت بر نمیگردن !!!
تمام تلاش روزت برای دست یافتن به چیزی است بنام" آرامش"
بدان که یافتنش در مسیری بی تفکرو پر هیاهو از تو خواهد گرفت
چیز دیگری را بنام" آسایش"پس بیندیش؛ سپس گام بردار؛
«با توکل هفته ات پر از آسایش خیال در مسیر آرامش»
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
با بدان هـــرگز نگردی همنوا
واقعــاً تاثیــــر دارد همنشین
بی اختیار جذب غرور تو می شوم
غرق خیال حس حضور تو می شوم
زود آمدی و رفتی و من کنج خاطرات
محو نگاه طرز عبور تو می شوم
حیران ز جعد پر خم و گیسوی بافته
آهوی دام و ماهی تور تو می شوم
دائم تلاش می کنم که باشم شبیه تو
دل سنگ می شوی و سنگ صبور تو می شوم
گویی شبیه شاپرکی سوی آفتاب
راهی کشف منشاء نور تو می شوم
"نیما سعیدی"
با زندگی کردن
قیمت پیدا کنیم
نه اینکه به هر قیمتی
زندگی کنیم.
(حاج آقا بهجت)
.: Weblog Themes By Pichak :.