برندگان و بازندگان
برنده، بیش از بازنده کار انجام می دهد، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده، همیشه «آنقدر گرفتار» است که نمی تواند به کارهای ضروری بپردازد.
وقتی برنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید «اشتباه کردم»
وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید «تقصیر من نبود»
برنده، می داند به خاطر چه چیزی پیکارکند، و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.
بازنده، آن جا که نباید سازش می کند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه می کند.
برنده، با جبران اشتباهش تأسف و پشیمانی خود را نشان می دهد.
بازنده، می گوید «متأسفم»، اما در آینده اشتباه خود را تکرار می کند.
برنده، گوش می دهد.
بازنده، فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است.
برنده می گوید: «باید راه بهتری هم وجود داشته باشد»
بازنده می گوید: «تا بوده همین بوده و تا هست همین است»
برنده، به افراد برتر از خود احترام می گذارد، و سعی می کند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده، از افراد برتر از خود نفرت داشته، و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
برنده، گام های متعادلی دارد.
بازنده، دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کند.
برنده، می داند که گاهی اوقات پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده، بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده، مشکلی بزرگ را انتخاب می کند، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک می کند، تا حل آن آسان گردد.
بازنده، مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند.
برنده، از اشتباهات خود درس می گیرد.
بازنده، از ترس مرتکب شدن اشتباه، یاد گرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.
بازنده، شکست های خود را ناشی از تبعیض یا سیاست می داند.
برنده، ترجیح می دهد که خود را مسئول شکست هایش بداند، و نه دیگران را.
بازنده، به قضا و قدر اعتقاد دارد.
برنده، معتقد است، ما با کارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین می کنیم.
برنده،سعیمیکند رفتارهای خود را براساس نتایج آنها قضاوتکند، ورفتارهای دیگران را، براساس قصدونیت آنها ارزیابی کند.
بازنده، رفتارهای خود را بر اساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را بر اساس نتایج آنها ارزیابی می کند.
برنده، پس از بیان نکته اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد.
بازنده، آنقدر به صحبت ادامه می دهد، که نکته اصلی را فراموش می کند.
برنده، حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که هنوز خیلی چیزها را نمی داند.
بازنده، می خواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که « بسیار کم می دانم» را هنوز نیاموخته است.
منتخب از کتاب «برندگان و بازندگان» نوشته «سیدنی جی. هریس»
1. بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بیوفاست. (حضرت علی علیهالسلام)
2. آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همهی انسانها برابرند. (مارتین لوترکینگ)
3. بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی. (رودی)
4. بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. (همیلتون)
5. عمر آنقدر کوتاه است که نمیارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)
6. چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (امرسون)
7. به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. (چاردینی)
8. آنکه خود را به امور کوچک سرگرم میکند چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد. (لاروشفوکو)
9. اگر طالب زندگی سالم و بالندگی می باشیم باید به حقیقت عشق بورزیم. (اسکات پک)
10. زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. (دوما)
11. دوست داشتن انسانها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است. (اسکات پک)
12. عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی. (اسکات پک)
13. ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)
14. جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)
15. هنر، کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)
16. تغییر دهندگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا میکنند. (والترنیس)
17. اگر زیبایی را آواز سر دهی، حتی در تنهایی بیابان، گوش شنوا خواهی یافت. (خلیل جبران)
18. روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد. (اسکات پک)
19. در جستجوی نور باش، نور را مییابی. (آرنت)
20. برای آنکه کاری امکانپذیر گردد دیدگان دیگری لازم است، دیدگانی نو. (یونک)
21. شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم. (دوروستان)
22. آدمی ساختهی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز میاندیشیده است. (مترلینگ)
23. اگر دریچه های ادراک را شسته بودند، انسان همه چیز را همان گونه که هست میدید: بیانتها. (بلیک)
24. برده یک ارباب دارد اما جاهطلب به تعداد افرادی که به او کمک میکنند. (بردیر فرانسوی)
25. هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است. (فرانکلین)
26. نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. (هیلزهام)
27. هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا میکنی. (نیما یوشیج)
28. اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر میاندازند. (نیچه)
29. زیبائی در فرا رفتن از روزمرهگیهاست. (ورنر هفته)
30. برای کسی که شگفتزدهی خود نیست معجزهای وجود ندارد. (اشنباخ)
31. تفکر در باب خوشبختی، عشق، آزادی، عدالت، خوبی و بدی، تفکر دربارهی پرسشهایی است که بنیاد هستی ما را دگرگون میکند. (ادگارمون)
32. "عقلانیت باز" آن عقلانیتی است که فراموش نمیکند که "یکی" در "چند" است و "چند" در "یکی". (ادگارمون)
33. آرامش، زن دلانگیزی است که در نزدیکی دانایی منزل دارد. (اپیکارموس)
34. هیچ چیز در زیر خورشید زیباتر از بودن در زیر خورشید نیست. (باخمن)
35. تنها آرامش و سکوت سرچشمهی نیروی لایزال است. (داستایوفسکی)
36. خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند نه دینشان را برای دنیاشان. (دکتر علی شریعتی)
37. علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است. (الکسمکنزی)
38. من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم. (سقراط)
39. دانستن کافی نیست، باید به دانسته ی خود عمل کنید. (ناپلئون هیل)
40. تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را. (حضرت علی علیهالسلام)
41. خداوند، روی خطوط کج و معوج، راست و مستقیم مینویسد. (برزیلی)
42. تکامل و حرکت، مبنا و پیش فرض کل وجود است. (انگلس)
43. کسی که دارای عزمی راسخ است، جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. (گوته)
44. بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)
45. اگر میبینی کسی به روی تو لبخند نمیزند علت را در لبان فرو بسته ی خود جستجو کن. (دیل کارنگی)
46. شیرینی یکبار پیروزی به تلخی صد بار شکست میارزد. (سقراط)
47. قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود (پونگ)
48. ضعیفالاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. (ادگار آلنپو)
49. لحظه ای که به کمال رسیدم و منور شدم، تمام هستی کامل و منور شد. (بودا)
50. انسان باید از هر حیث چه ظاهر و چه باطن، زیبا و آراسته باشد. (آنتوان چخوف)
51. برای اداره کردن خویش، از سرت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران، از قلبت. (دالایی لاما)
52. تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام می دهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند. (گراهام بل)
53. اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی. (ارد بزرگ)
54. اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. (موریس مترلینگ)
55. ما ندرتاً دربار? آنچه که داریم فکر می کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیش? چیزهایی هستیم که نداریم. (شوپنهاور)
56. آنکه می تواند، انجام می دهد، آنکه نمی تواند انتقاد می کند. (جرج برنارد شاو)
57. لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند. (دکتر علی شریعتی)
58. بیشترین تأثیر افراد خوب زمانى احساس مى شود که از میان ما رفته باشند. (امرسون)
59. از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش. (آلبرت انیشتن)
60. پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. (مهاتما گاندی)
معلم مهربانم!
اگر انشای من نازیباست مشکل از من نیست چون پاسخی برای پرسشات نیافتم.
اگر انشای من بی مقدمه بود، چون هنوز مقدمات پاسخ به پرسشت طی نشده.
اگر انشای من بدون نتیجه گیری است به این دلیل است که هنوز به نتیجهای نرسیدهام.
اگر جملات انشایم بی ربط است چون شغلم، نه ببخشید مشغلهام با رشته تحصیلی ام بیربط است .
بیـــــــــــــــــــــــــاد معلم هــــــــــــــــــای خوب و عزیزم
(( یادتــان گـــــــرامی و روزتـــــــــــــــان مبــارک ))
روز مـــعلم و کــــــــــارگر بر همه معلمان و کارگــران عزیز میهنم ایـــــــــــــران اسلامی مبارک
پدر کارگرم همیشه مرا توصیه میکرد که «درس بخوان تا معلم شوی و مثل من کارگر نشوی» اما حالا دیگر نمیدانم چرا چنین توصیهای به من نمیکند!
اســــتـــــادصبورم!
تو میخواستی که من با حقوق خود آشنا و به دنبال مطالبات خود باشم و پدرم میخواست که من معلم شوم تا مشکل سالها حقوق معوقه را نداشته باشم. امروز که خوب مینگرم میبینم هر دویتان میخواستید نداشته هایتان را در من بیابید لذا میپرسیدید در آینده میخواهی چکاره شوی؟
اســــتاد دلسوزم!
ای کاش به جای اینکه میپرسیدید: چکاره میخواهید بشوید؟ میگفتید چکاره میتوانید بشوید؟ و یا چکاره لازم است که بشوید. چراکه صورتِ سوال شما خبر از انتخابِ شغل میداد و امیدِ کاذبی در دل کوچکِ کودکیمان انداخت. آخر فکر میکردیم به هر حال کارهای خواهیم شد. و شاید هم بهتر بود میپرسیدید: وقتی بزرگ شدید اصلاً میتوانید شاغل شوید؟ نمیدانم شاید ما هنوز بزرگ نشدهایم ولی یادم هست که شما گفته بودید که وقتی محصّل بودید شاغل هم بودید بدین جهت این سوالِ انشا برایتان موضوعیت نداشت. اما برای ما هنوز هم موضوع تازهای است.
راستی! خبر خوشی برایت دارم، برخلاف آنها که میگویند که آزادی قلم نیست به شما بگویم که تمامی همکلاسیهای من همچنان درحال قلم زدن و نوشتن انشایشان هستند. آری همه قلم به دستاند و مشغول پاسخ دادن به آن سوال کذایی که میخواهند چه کاره شوند.
البته هرکس، انشای سرنوشتِ خویش را مینویسد و من، شغل خدمتگزاری را انتخاب نمودم! میدانم اگر آن هنگام که دانش آموزت بودم خدمتگزاری را به عنوان شغل برمیگزیدم حتماً مورد تمسخر واقع میشدم! چون پرزحمتترین و کم درآمدترین شغلها بود اما امروز خدمتگزاری شغل شریفی شده است!! و همه دایه خدمتگزرای برای مردم را دارند و هر روز بر کسانی که احساس تکلیف میکنند افزوده می شود
.: Weblog Themes By Pichak :.