فــروردیـن1393 - دل نوشت شخصی حمزه پاپی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام به بهترین گل ها

دوست واژه است

واژه اى که از لب فرشته ها چکیده است...

دوست نامه ای است

نامه اى که از خدا رسیده است

نامه ى خدا همیشه خواندنى ست...

توى دفتر فرشته ها... واژه ى قشنگ دوست ماندنى ست.

 سلام به بهترین گل ها




تاریخ : شنبه 93/1/23 | 10:48 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

لبخند تــو(م ا)

معجزه لبخند کسی است که دوستش میداری !یعنی لبخند تو(م ا)

کســی که دوستش داری کیــه ؟!

اونی که مثل لیگ بــرتر ایــران قابل پیش بینی نیست ؟؟!!

یعنی کسی که قلب من خونــه اونــه تا ابــد !!

حالا شاید قلب من واسش خونه خوبی نباشــه ؟!

ولی بـــا تمام جوانب باز .............

(((معجزه لبخند کسی است که دوستش میداری !)))

می بینمت گـــُلی  که خوب و خوبی که گـُلــی البته بعضی وقــتا چه میکنی .

 

محمد عزیز




تاریخ : شنبه 93/1/23 | 10:44 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

جوانیت را چگونه گذراندی ؟ !

روز قیامت . . .

روز قیامت ازم پرسیدند :

جوانیت را چگونه گذراندی ؟ !


جوانی من فـدای کشور عزیزم ایــران و مردم خوبــش

ندا آمد:

دل شکسته است بگذارید به بهشت برود

دنیایش خوب جهنمی بود . . .





تاریخ : شنبه 93/1/23 | 10:34 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟

اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟
اینکه از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده دیدار می خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم
اشتباه ناگهان تکرار می خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشاق پرچم دار می خواهد مگر؟

با زبان بی زبانی بارها گفتی برو
من که دارم می روم ؛ اصرار می خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می رود
خانه دیوانگان دیوار می خواهد مگر؟


شاعــر :‌  مهدی مظاهری

 

 




تاریخ : شنبه 93/1/23 | 10:31 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

هیچ آمدنی بدون حکمت نیست ...

هیچ آمدنی بدون حکمت نیست ...

و هیچ رفتنی خالی از بر جای گذاشتن خاطره ای نمی باشد ...

زمین گرد است و گوشه ایی برای ایستادن ندارد ...

و ما به همراه ثانیه ها در حال گذریم ..

برای رود توقفی نیست و برای ما ثانیه ایی برگشت به عقب وجود ندارد

و در این گذر ها و عبور ها به تقدیر او و تدبیر خود ..

گاه همسفری می شویم برای جان های خسته و گاه معلمی برای ذهن های تشنه

 و گاه آهنگری می شویم که روح زمختی را می خواهیم

 در کوره ی عشق او ذوبی از محبت کنیم و

 گاه باغبانی می شویم برای کاشتن نهالی از امید در وجودی از کویر بایر ...

و گاه بر مسند قدرتی از ضعف او قرار می گیریم ....

و می گردیم شهر دار وجودی به هم ریخته




تاریخ : شنبه 93/1/23 | 10:27 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

لحظه هایم مـــال تــو ..

صدای گــام های تــــــو

ضربــان زندگـی من است
بـا من راه بیا با تو تشنــه ی زنده بودنـم ...

??????????

در انــتظــار هیــچ کــس نــیســتم

اما

هــنوز وقــتی نــویز مــوبایل روی اسپــیکر مــی افتد

دلــم می لرزد

شــاید تـو بــاشی.....!

??????????

دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحک بــی روح

لبخندهـای خـشک

احوال پـرسـی هـای معمـولـی

چشــمان من

?ـصـویـری از جـنس نـگاه تو می خواهـد . . .!!

??????????
هروقـت که قهـــر می کنـی با مـن

بیشتـــر حس مجنـــون را درک می کنـــم...

??????????

لحظه هایم مـــال تــو ..

    بـه قیمت صـفر " تومن"

    همین که

    "تـــو" کنـــار "مـن" باشی

    ثروتمـندترین انسانـم ...



تاریخ : چهارشنبه 93/1/20 | 7:30 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

تو شایــد ، شاید هم ...

دلم میخواهد کسی(تو شایــد ، شاید هم ... ) باشد 

خوب باشد
مهربان باشد 
بس باشد
و همه ی این بودن هایش
فقط برای مــــن باشد ...
عکاس : رضا زنگنه




تاریخ : چهارشنبه 93/1/20 | 7:11 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

خوب خودت را به نفهمی زده ای!

خوب خودت را به نفهمی زده ای!
گوشهایت را کمی تیز کن
فریاد جامانده در سکوتم را میشنوی!
مگر تو نگفتی اشک نریز؟
گریه ات ناراحتم میکند 
پس چرا دلیل اشکهایم شدی؟
تا آخر عمرم اشکها و روزهای برباد رفته ام را
مدیون منی ....
هیچوقت تو را نخواهم بخشید ....

فامیل دور

 




تاریخ : چهارشنبه 93/1/20 | 7:7 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

گاهی دلـــــگیری

گاهی دلـــــت نمی خواهد 

دیروز را بـه یاد بیاری...! 

انگیزه ا ی هم برای فردا نداری
و حال هم که .. 
گاهی هم دلـــــــت فقط می خواهد 
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری 
و گوشـه ای از گوشـه ترین گوشـہ ای ?ـہ می شناسی...! 
بشینی و فقط نگاهی ?نی  
گاهی دلـــــگیری
شاید از خودت... 
شاید از ...!!!!! 



تاریخ : چهارشنبه 93/1/20 | 7:4 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

باشد و نیست ... ؟‏!

دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند …
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست …




تاریخ : چهارشنبه 93/1/20 | 7:2 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر


  • paper | فروش رپورتاژ | برف نوشته دیزاین
  • خرید لینک | اسکریپت های آسان