دیشب خدارو دیدم…
گوشه ای آرام میگریست…
من هم کنارش رفتم و گریستم…
هر دو یک درد داشتیم …
” آدم ها....”
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و انکارت میکند …
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی
تاریخ : دوشنبه 93/2/1 | 5:41 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.