پاییزی ام بیا و دلم را بهار کن
یکبار هم به بودن من افتخار کن
من را به لحظه های قشنگ خودت ببر
بر بالهای خاطره هایت سوار کن
دست مرا بگیر و ببر سمت صورتت
دست مرا به لطف لبانت انار کن
گرگم که از نبودن تو بره می درم
این گرگ دربدر شده ات را مهار کن
آغوش وا کن و دل من را بغل بگیر
اشک چکیده روی لبم را بخار کن
یا پیش من بمان و مرا سربلند کن
یا در مقابل همه ام سر به دار کن
اصلاً قرار ما نرسیدن نبود و نیست
خود را قرارگاه دل بی قرار کن
یکبار هم بخاطر من انقلاب کن
یکبار هم به بودن من افتخار کن
تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 3:25 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.