تاریخ مان را بریده اند!
نشانه ها گواه آن است که شناسه ی تاریخی ایران چنان که در این چند سال گذشته زخم خورده ؛ در درازنای ایران آسیب ندیده است. میراث فرهنگی تنها خشت و خانه و دیوار و کوچه نیست. میراث فرهنگی اندیشه و گفتار و کرداری ست که ناراستی؛ ریا؛ اسراف و تنبلی را ناروا دانسته و با ذوق و هنر ایرانی؛ با پشتکار و تلاش سازه هایی را بنا کرده که تنها یک اثر باستانی یا یک نقش نیستند بلکه بازگو کننده ی تمدن؛ ریشه ها و شناسه ی ملی ما هستند.
" ایوان مدائن طاق کسری بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسفون، عراق امروزی "
هر از گاهی در سطح جهانی کل کل می کنیم و به تاریخ مان می بالیم. به نیاکانمان می نازیم. به پای نخستین بودن هایمان در جهان سینه چاک می کنیم. اما از سویی در درون کشور تیشه بدست گرفته و به جان یادمان هایمان افتاده ایم.هر روز از گوشه و کنار از ویرانی بخشی از تارخ مان می شنویم. هر روز تکه ای از گذشته مان را جدا می کنند یا می خراشند. هر روز زخمی تازه بر تن شهر یاران تاریخ مان می زنند.
" ارگ تاریخی بم "
بخشی از میراث مان بدون هیچ نشانه ای در بیابانها رها شده یا به تاراج رفته یا در انبارهای میراث فرهنگی خاک می خورند. تارنمای سازمان میراث فرهنگی چند سال است که پر از خبر ویرانی سازه های تاریخی است. هر روز به حکم دیوان عدالت اداری شماری از یادمان های ملی را از ثبت خارج کردند و به آنها چوب حراج زدند.
" قلعه تاریخی روستای گرمدره چهارمحال و بختیاری با قدمت بیش از 400سال در اثر بی توجهی "
" مسئولان مربوطه در حال تخریب است "
انگار نه انگار که آنها دارایی همه ی ایرانیان هستند و سازمان میراث هم به مثل " دست ما کوتاه و خرما بر نخیل " به بهانه ی کمبود بودجه یا نیروی انسانی در بسیاری از جاها یادمان ها یمان را به پول واگذار می کند. حتی سازمانی که خویشکاری اش پاسداری از میراث فرهنگی بود یارای پایداری نداشت و یک به یک با پروانه ی خروج آثار از ثبت ملی مهر ویرانی بر پیکرشان زد.
" یزد، دچار بحران فقدان هویت و تاریخ شده است."
"دهها خانه تاریخی شهر کهن یزد با بادگیرهای شان برای همیشه با خاک یکسان شدند."
" خانههای خشت و گلی چند طبقه با بادگیرها و گنبدهای ارزشمند که تصویر ذهنی "
" میلیونها ایرانی و خارجی از شهر کهن بادگیرها بوده است ."
"حالا خرابههایی پیش روست که مهمان زبالههای شهری است."
سالها دغدغه مان تهاجم فرهنگی بود؛ ترسمان از بیگانگان بود؛ دریغا که میراث و فرهنگ مان از درون مورد یورش قرار گرفتند. سلسله های پادشاهی را از کتابهای درسی بریدند و دانش آموزان مان را به گرداب نا آگاهی تاریخی فرو بردند. آنگونه که یک نسل نداند روزگاری ایران اوج شکوه و تمدن گیتی بود. آنها سفال دوره ی هخامنشیان را در موزه می بینند اما نامی از این سلسله در کتاب تاریخ شان نیست !!!!!!
آموزش و پرورش در این چند سال با دگرگونی کتابهای تاریخ هر سال بخشی از گذشته ی سرزمین مان را بی خردانه پنهان کرد و خواسته یا ناخواسته پیوند فرزندان این سرزمین را با ریشه هایشان برید و اینگونه است که فردا مغزهایمان را در فرار از میهن خواهیم دید.
اما درازنای تاریخ آنچه ابرهای تاریخ نادانی را از سرزمین مان دور کرد و ایران مان را استوار و پابرجا نگه داشت اندیشه های روشنی بود که با تاریکی مبارزه کردند و تکه پاره های تاریخ و فرهنگ را به پشتوانه ی راستی و درستی به هم دوختند و میراثی ساختند تا ما به ایرانی بودن مان ببالیم.
ای ایران ای مرز پرگُهر | ای خاکت سرچشمه? هنر | |
دور از تو اندیشه? بَدان | پاینده مانی تو جاودان | |
.: Weblog Themes By Pichak :.