دل نوشت شخصی حمزه پاپی |
دل تنگم
دل تنگم! دل تنگِ خیلی چیزها دل تنگ این همه دل تنگی ها چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت! دل تنگم دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی دل تنگ این همه نبودن ها دل تنگ این همه دل تنگی ها دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست و تمام هست هایی که نیست! حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!! دل تنگ تر نیز خواهم شد می رسد روزی که بگویم: دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!! [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:40 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام! لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی! ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی! [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:39 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
مــــــی گـــــوینــــد
قلبی دارم خسته از تپیدن مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..! مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه .. یـــک لبـــــخـنـــد .. بــه بــازی میـــــگیــــری ..! مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت .. و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم .. مــــــی گویند ســــاده ام ..! اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..، همیـــــــــن! و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!? [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:38 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
من در میان مردمی هستم [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:37 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
حالا به نظرتون ازکدوم دوره از زندگی استفاده کنیم بهتره؟ 1.بی پولی 2.بی وقتی 3.ناتوانی [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:33 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
به نام عشق, به نام لبخند ... خدا بود و آدم و حوا ... و خدا خواست که دنیایش را کمی نمک بزند تا دنیایش کمی با نمک بشود ... اراده کرد تا به دنیا هیجان ببخشد ... آری , آن هنگام که لبخند بر لبان آدم نشست و صدای نوزادی حکایت از این داشت.. که حوا دیگر حوا نیست .... خدا بر گیتی نوشت که حوا, مادر شد ... و از آن پس مادران بسیاری آمدند ... و برخی از آن ها سرآمد شدن میان جهانیان یکی شد مادر یوسف دیگری مادر موسی , آن یکی مادر ابراهیم, مادر محمد و مادر فاطمه ... و خدا اراده کرد که بهترین نمونه مادر این دنیا را با قدم هایش مبارک کند ... و مادر مهدی (عج) در یکی از همین روز ها و شب ها بر این دنیای تاریک قدم نهاد دنیا مملو شد از عشق , از زیبایی و از حق و روزی فاطمه , همچون حوا , لبخند را بر لبان همسرش حکاکی کرد آن روز که فاطمه دو برادر به دنیا هدیه داد .. تا بشوند پادشاه حق و عدالت ... و جلوی فاطمه خدا آن روز به گمانم نوشت : فاطمه دلیل آفرینش گیتی ...
فردا روز تمام مادرانی است که فاطمی زندگی میکنند زیباترین های آفرینش روزتان مبارک ... پوریا نوشت : هیچ حروفی نمیتوانند وصف جلال و عظمت تو را بکنند, مادر باشد این نوشته حقیر به مثابه ی بوسه ای کوچک باشد بر دستان پر مهر و محبتت... خوش به حال بهشت که زیر قدوم توست ... [ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:29 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 93/2/1 ] [ 5:25 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
یه پسرایی هستن که . . . صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک ابروهاشون فابریک خودشونه همونایی که نه پول زیاد دارن نه ماشین ..! اما مـرام دارن چشمشون همه جا کار نمی کنه و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیستن پسرایی که موزیکـ های خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن پُــــز نمیـــــــدن پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست آره رفیـق ..! اونایی که تکیه کلامشون معرفته بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن آدم میتــونه بهشون تکیه کنه کنارشـون آرامش داری کنـارش باشی یا نباشی و آدم ها رو مثل هـم نمی بینن این جور پسرا خیلی مـردن خیلی تکن، خیلی خاصن … خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن ولی احســاسشون قویه آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه ..!!
[ چهارشنبه 93/1/20 ] [ 7:39 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |