دل نوشت شخصی حمزه پاپی |
گر به دولت برسی مست نگردی مردی گر به ذلت برسی پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی . . . [ چهارشنبه 93/3/14 ] [ 8:1 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) [ چهارشنبه 93/3/14 ] [ 7:58 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم. [ چهارشنبه 93/3/14 ] [ 7:57 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
زنــدگی جاریست مثل آب جاری رود بلند زندگی زیباست مثل دیدن این عشق چنــد زندگی تنهاست مثل دیواری که دارد چند بند [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 12:35 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
وقتی که تنها بهانه دل تنهایم تو هستی چگونه از تو بگذرم ؟ وقتی که اشکهایم برای عشق تو جاری می شود چگونه از تو بگذرم ؟ وقتی دل بیقرارم تنها با تو آرام می گیرد چگونه از تو بگذرم ؟ وقتی که آسمان دلم برای تو و دوری از تو هر دم می بارد چگونه از تو بگذرم ؟ وقتی تنها آرزویم در کنار تو بودن است گونه از تو بگذرم ؟ وقتی تنها دلخوشی خستگی هایم شنیدن صدایت است چگونه از تو بگذرم ؟ نمی دانی که انتظار دیدارت دل بیقرارم را پیر کرد [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 12:32 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش…
عطرهای خوب، شیشه خالی شان هم بعد سال ها هنوز بوی عطر میدهد
[ جمعه 93/3/9 ] [ 6:42 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
زنـــــــــدگی بایــــــد کـــــــــرد ! گــــــاه با یـــک گل ســــــــــــرخ گاه با یــــــک دل تنــــــ?ــــــگ ، گـــاه باید رویید در پس این باران، گــاه باید خندید بــر غمی بی پــایــان بجز دوری
اینـــــــــــــــــجا بـــــــــــــــــــــجز دوری تـــــــــو چیـــزی بــه مــــــــــن نزدیک نیـــــــــسـت … [ جمعه 93/3/9 ] [ 6:41 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
دیدی که سخت نیست تنها بدون من و صبح میشود
[ جمعه 93/3/9 ] [ 6:37 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
باز من هستم و تنهایی، باز تنهایی و یک دفتر خاالی
باز دفتری پر از برگ های سفید،باز دلی پر از غم و باز اشکی چکید دلی پر از حرفای ناگفته،تا سحر باز چند ساعتی مانده نور مهتاب میتابد بر دفتر خالی،قلبم سرشار از غم و دلتنگی چند لحظه خیره به دفتر خالی که چه بنویسم حرفی ندارم جز گفتن برای یک عشق خیالی ********************************************************************** تازه از تنهایی رها شدم،با قلم و کاغذ رفیق شده ام شاید آنها بتوانند مرا از تنهایی رها کنند،حرف دلم را بخوانند و آرامم کنند تا چشم بر روی هم گذاشتم سال آمد،نگاهی به دفترم کردم و جانم به لب آمد دفترم پر شده بود،دلم از درد خالی شده بود ********************************************************************** قلمم دیگر جوهری نداشت،قلبم دیگر دردی نداشت
از آن لحظه به تنهایی عادت کردم،با دفترم رفاقت کردم
هر زمان که دلم پر از درد بود،بادلم درد و دل کردم
ای دل هیچ گاه ناامید نباش،در لب پرتگاه به پرواز امید داشته باش
ای دل هیچ گاه خسته نباش،مثل گل همیشه بهار،همیشه شاد باش [ جمعه 93/3/9 ] [ 6:35 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
اینجا سرزمین واژه های " وارونه" است... جایی که گنج " جنگ" میشود و درمان " نامرد" میشود و قه قه " هق هق" اما... اما دزد همان " دزد" است و درد همان " درد" [ جمعه 93/3/9 ] [ 6:34 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |