بی صـــــدا فریاد دارم از جهـــــــان                         آن که دارد در درون خود زمـــان

عاشقی را او نمیفهــمد چــــــــــرا                         گشته حال آدمـی اینجا سیاه

سایه ســـرد ســـــکوتش هر نفس                        کــرده آدم را در این ننگین قفس

می زند بر گونـــــه های نرم تیــر                            می شود در بین آدم هـا اسیر

گریه دارد ســــــایه بی آفــتاب                             آن که گشت با تباهی ها خراب

استی چشم مهم تر است یا ابرو.چرا ما هر روزه وقت زیادی را صرف ابرو کرده

اما کمتر به چشم خود توجه میکنیم. چرا به ظاهر خود توجه کرده اما کمتر به

سلامت مرکز کنترل رفتار توجه مکنیم. چرا بروشور یک گوشی یا یخچال یا جاروبرقـی

 را در منزل نگاهداشته و بارها آن را میخوانیم اما کتابی در مورد شیوه زندگی در کتابخانه خود نداریم.

چرا برای تعلیم رانندگی به آموزشگاه میرویم اما برای کسب مهارتهای زندگی تلاشی نمیکنیم.

راستی از خود پرسیده اید چرا گاهی به خاطر مسائل بی اهمیت گرییبان هم را پاره کرده و جنگ

و دعوا راه انداخته و با هم قهر میکنیم. چرا بعد از اندک زمانی متوجه میشویم که در ازدواج یا شغل

به آنچه میخواستیم دست نیافته ایم . چرا طلاق و جدایی زیاد است و چرا به حق خود قانع نیستیم

و چرا نشاط کم است. به نظر من به خاطر آن است که به چشم کمتر از ابرو توجه داریم. نظر شما چیست. منتظر نظرتان هستم فعلا شب بخیر

خوشبختی چیست؟برای رسین به خوشبختی در قدم اول باید آن را شناخت

و یا به بیان دیگر باید تعریف درست و مشخصی از آن داشت.لازم به ذکر است

که خوشبختی یک امر ذهنی بوده و به نگرش فرد بستگی داشته و همانطور

که همه به تجربه دیده ایم صرفا به پول وسرمایه و مدرک و ماشین و خانه و

جایگاه اجتماعی و نژاد  و حتی سلامت جسمی ارتباط تام ندارد.

بنابراین بیاییم به خود درونی خویشمراجعه کرده و بدون توجه به محیط رنگارنگ

بیرون و ایده و عقاید و آرزوها و امیال و داشته های دیگن ببینیم ما که هستیم کجا قرار داریم

چه چیزی مارا خوشحال و راحت میکند و چحه استعداد و توانایی داریم.

خوشبختی جز باتوجه به نیازها و تواناییهای شخصی قابل تعریفنبوده و تا تعریف درستی

از همه اینها نداشته باشیم به آرامش که همان خوشبختی نخخواهیم رسید.یادمان باشد که پول و مدرک

و سرمایه و خانه و ماشین همه وسیله آسایشند و در دات خود نمیتوانند باعث خوشبختی شوند

مگر آنکه استفاده از آنها در جهت یک اندیشه مثبت باشد

از دیـــوارهـــا بیـــزارم

کـــه فاصلــــه ی میـــان نفـــس های تــــو

و هــــوای مــــن انـــد

و از درها

که همیشـــــه مــن یکـــ طرفشـــان بـــودم

و تـــــو

یکـــ طـــرف

و پنجـــره ها

که تصـــویر رفتنــت را بــرای من قــاب می گرفتـــند ....

دلـــم تو را می خــواهد

در سرزمینــی بــی در و دیـــوار و پنــــجره

که  "فاصلــــــــه"

در لغت نامـــه هایش

فقـــط

مــــرگ معنـــا شده باشــــد.... 

دل ناله کند از من ، من ناله کنم از دل ، یارب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل . . . ؟

ســـاده لباس بپوش، ساده راه برو ،اما

در برخورد با دیگران ساده نباش

زیرا سادگی‌ات را نشانه می‌گیرند برای درهم شکستن غرورت.

"زنده یاد استــادحسین پناهی"