دل نوشت شخصی حمزه پاپی |
ایـن روزهـا، بـا تـو، بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم، حـرف دارم… امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف، دلـم تـنـگ اسـت، فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو… دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم… [ چهارشنبه 93/1/27 ] [ 10:57 صبح ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
به قول فامیل دور «««««اگـــــــــر در بند در مانیم درمانیم»»»»» ***************** خدا گر ز حکمت ببندد دری/ز رحمت گشاید در دیگری
[ چهارشنبه 93/1/27 ] [ 10:56 صبح ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
ساکت از فاصله ام ساکت از غربت غم ساکت از ثانیه هــا ساکت از زیاد و کم ساکت از غربت دور ساکت از حال صبور ساکت ازاین هم اشک ساکت از خانه دور ساکت از خنجر تیز ساکت از نگاه حیض ساکت از این همه راز ساکت بزرگ و ریز ساکت از حال جنون ساکت از نگاه خون ساکت از فـرد دورو ساکت آب سکون ساکت از حال خراب ساکت از سیل و سراب ساکت از این همه راه از سوال بی جواب
((تقدیم به آنــهایی که هستند همه جــا در سکوت در فریاد در نگاه در بــاران و در قلب من )) شعرش هم مال خودمه
[ چهارشنبه 93/1/27 ] [ 10:48 صبح ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
من را ببین! نگاهم را بخوان... می دانم! به دلم افتاده... من را ، از هر طرف که بخوانی ام! من ، سالهاست دل بسته ام به طنابی، که هروز لباس عشق، نم چشمانش خیس میکند! و بر حیات خانه ی ، حیاط زندگی اش پهن می کند! به فال نیک گیرم... برایـم، به دروغ پایت را میکشی وسط ، تمام بازی های کودکانه... معـرکه میگیری و چه کودکـانه، هربار بیشتــر بـاور میکنـم ، لباسهای خیست را، من ته کوچه! در انتظارت نشسته ام! زندگی را نفسی گرم... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پسِ این باران گاه باید خندید بر غمی بیپایان… ای خــدای خوب من
خدایا..... باورکن این یکی دیگرشعرنیست..... [ چهارشنبه 93/1/27 ] [ 10:33 صبح ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
بانگاهت زمن اى دوست غارت جان کن [ چهارشنبه 93/1/27 ] [ 9:8 صبح ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
[ شنبه 93/1/23 ] [ 11:26 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
تنهایی..... هزار بار بهتر است از بودن با کسانی که وجودشان هست ولی حواسشان نیست . دلشان هم نیست و جای دیگر است ... فقط زمانی با توست که کسی را ندارد ... می دونم که تو اینطوری نیستی گل پسر . [ شنبه 93/1/23 ] [ 11:11 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
[ شنبه 93/1/23 ] [ 11:8 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
1- در برد یا باخــت همدیگر رو مقصر ندونیم : پس چــکار کنیم !؟ باید نشست با هم فکــر کرد و آخر یک نتیجه خوب گرفت و مشکل رو حل کرد . 2- تهمت بی جــا به همدیگه نزنیم ؟! چــرا مگه عیبی داره : عیبش اینه که باطن خودمون رونشون دادیم بـا زدن تهمت به دیگران . 3- همش داد و فریــاد بی خود نزنیم سر بعضی از مسائل !؟ پس چکار کنیم لابد باید غصه بخوریم : نــه در کمال آرامش باید دید ایــراد کار از کجــاست و بعد با مشورت و کمک اون مسئله و ایراد رو برطرف کــرد . مســائل واسه گفتن زیــاده حرف آخر : خلاصه اینکه اگه مشکلی هست سعی کنیم خودمون هم در حل کردنش سهیم باشیم نه فقط نظـر بدیم و بی تفاوت. [ شنبه 93/1/23 ] [ 11:7 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
بگذار من دلت را بدست بیاورم.......
دلت را که بگیرم دیگر دنیا را هم نمیخواهم...
نفس را هم ....
مهم نیست
فقط میخواهم پایان این سکوت...حس تلخ نداشتنت....
تبدیل شود به با تو بودنی ابدی [ شنبه 93/1/23 ] [ 10:58 عصر ] [ حمزه پاپی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |